|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
کتاب «جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل 948 ـ 955 قمری» با تصحیح نعمت احمدی، نیلوفر جفرودی با دیباچهای رضا شعبانی از سوی نشر تاریخ ایران منتشر شد. این کتاب که نام «جهانگشای خاقان»، تاریخ مفصل شاه اسماعیل (1501 ـ 1524 م/ 907 ـ 930 ق) گرفته است، یگانه تاریخ ارزشمند زندگی شاع اسماعیل صفوی است، هرچند در مواردی نیز به طور مختصر به شرح حال اجداد این شاه صفوی و معاصران وی پرداخته است. با وجود اهمیت این کتاب مهم که به آغاز قدرتگیری صفویان میپردازد، کتاب مهجور مانده و کمتر شناختهشده است و فقط دو نسخه خطی از آن وجود دارد که یکی در کتابخانه دانشگاه کمبریج و دیگری در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
در این کتاب بعد از ذکر مختصری از احوال اجداد شاه اسمعیل وقایع دوران زندگی وی کاملاً و به ترتیب وقوع آنها بیان شده است و با دعا برای سعادت و خوشبختی شاه طهماسبشاه که بعد از پدر خود، شاع اسمعیل در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 قمری به تخت سلطنت نشست، پایان مییابد. در متن نسخه اشعار فارسی و آیات قرآنی و احادیث رسول (ص) و همچنین اشعار بسیاری از مؤلف آمده است. تقریباً هر باب کتاب با بیان ورود بهار و مضامین متناسب با موضوع آن باب آغاز میشود. زبان و سبک نگارش این کتاب متناسب با روزگار نگارش بوده است؛ مؤلف اساساً نثر مصنوع به کار برده و انشای وی مانند سایر نویسندگانی است که در قرن شانزدهم میلادی در نواحی شمال شرقی ایران و ماوراءالنهر از تربیت و سرپرستی تیموریان برخوردار بودهاند. اما خوشبختانه مؤلف این کتاب کاملاً متوجه است که کجا مطالب خود را به سادهترین و صریحترین زبان بیان کند و اینجاست که تفاوت وی از نویسندگانی مانند «وصاف» آشکار میشود.
مؤلف به کتابهایی که از آن در تألیف این کتاب استفاده کرده، اشاره نکرده است؛ غیر از کتابی که آن را «نسخه نامربوط» خوانده است. اما در نتیجه مقایسه محتویات این کتاب با محتویات کتاب «حبیب السیر» خواندمیر که تنها چهار ماه قبل از فوت شاعر اسماعیل در ربیعالاول 930 قمری به تکمیل رسیده، پی میبریم که «حبیب السیر» بسیار مورد استفاده مؤلف این کتاب قرار گرفته و سرا ـ د ـ رُس این نکته را با کمال وضاحت به ثبوت رسانیده است؛ اما جهانگشای خاقان مطالب بسیاری بهویژه وقایع اوایل زندگی شاه اسماعیل را دارد که در «حبیب السیر» نیامده است. سرا ـ د ـ رُس پس از مطالعه کتاب امیرمحمود بن خواندمیر حقاً به این نتیجه رسیده که امیرمحمود از کتاب حاضر استفاده کرده است. امیرمحمود تألیف کتاب خود را به سال 955 قمری آغاز کرده و به سال 957 قمری به پایان رسانیده است؛ در صورتی که کتاب «جهانگشای خاقان» بایستی قبل از آن تألیف شده باشد؛ چنانکه از بعضی مطالب آن برمیآید چندی بعد از 947 قمری به تکمیل رسیده است.
نام مؤلف این کتاب معلوم نیست و هیچکدام از نسخههای خطی کتاب هم اشارهای به این امر ندارد که بتواند به شناسایی وی کمک کند. بهراحتی میتوان از بین سطور این کتاب، علت فروپاشی دولت تیموری را پیدا کرد. سلطان حسین بایقرا که به کمک وزیر دانشمندش امیرعلیشیر نوایی توانسته بودند از خلأ به وجودآمده بعد از کشتهشدن سلطان ابوسعید هرات را فتح کند و حلقه ادبی این شهر را پرآوازه کند در دوره آرامش 35 ساله تعداد فرزندان پسر سلطان حسین که 14 نفر بودند و هر یک داعیه جانشینی داشتند چند سال آخر سلطنت سلطان حسین را به منازعه داخلی گذراندند و سرانجام به فروپاشی دولت تیموری انجامید، در حالی که در همین زمان محمدخان شیبانی و شاه اسماعیل صفوی داعیه کشور ستانی داشتند. مرگ امیرعلیشیر نوایی در واقع غروب واقعی دولت تیموری بود؛ چون نفوذ امیرعلیشیر بر فرزندان سلطان حسین بایقرا تا اندازهای از درگیریهای اجتنابناپذیر فرزندان سلطان حسین میکاست.
دکتر رضا شعبانی، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در مقدمه کتاب نوشته است: «فراموش نمیتوان کرد که دو واقعه مهم جهانی در فاصلهای نزدیک به تثبیت جایگاه صفویان در ایران حادث شد نخست فتح قسطنطنیه بود و دوم کشف قاره جدید آمریکا که غربیان را به صرافت جهانگیری انداخت و همسایه غربی ایران، عثمانی را هم تقریبا همزمان با گسترش قدرت دریایی پرتقال و کشف دماغه امیدنیک به صورت قدرتی رو به رشد به صحنه منازعات جهانی کشانید. این همان مرشدزاده پرشور و قدرتمند و امیدوار دودمان شیخ صفیالدین اردبیلی است که با استمداد از توان ایرانیان آگاه توانست تصویر تازهای از ایران هوشمند و بصیر و توانمند ارائه دهد که بتواند با اعتماد به منزلت تاریخی هموطنان با خرد و هنرور جایگاه مناسب کشور را در عرصه مجادلههای مداومی که تا امروز نیز ادامه یافته است پیدا و حفظ کند.
ایران بیهیچگونه تردید درخشانترین دوران حیات بعد از اسلام خود را در همین عصر به دست آورد. ماندگارترین آثار هنری ایران در خلال عمر با عز و ناز همین سلسله پدید آمدند. زبان و ادب شیرین و جهانگیر فارسی تلو درخشان خود را در طی همین روزگار درخشان بدست آورد و عناصر هوشمند و سیاس و دانای وطن با برخورداری از همان شور و شوقی که شاه اسماعیل بنیاد نهاد به عرض وجود پرداختند و تصاویر روشنی از دانایی، بصیرت، دنیاداری، اخلاق مردمی و صفات عالیه و تاریخی شده ملی را به عرصه نمایش گذاشتند. تاریخ پنج سده اخیر ایران ثابت کرده است که تا چه حد این مرشدزاده جوان اردبیلی روح مردم زمانه و دورانهای بعدتر را به درستی درک کرده بود که اعلام میداشت: «مرا بدین کار واداشتهاند بروید و به همین گونه عمل کنید!» و تاریخ ثابت کرد که درک درستی از روح و روحیه ملی خود داشت.» |
Tags: history, historical, iran, safavids, safavi, safavids era |
|