|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
در اين کتاب، داستان دختری کوچک به نام «چیکا» روایت میشود، کسی که در یکی از فقیرترین کشورهای دنیا، یا به طور دقیقتر در دومین کشور فقیر دنیا متولد شد، از زلزله جان سالم به در برد و بعد از اینکه مادرش را هنگام تولد برادر کوچکش از دست داد به یتیمخانه سپرده شد. یتیمخانهای که «میچ» در سال 2010 افتتاح کرده بود. چیکا مدت زیادی در این دنیا زندگی نکرد، زیرا به بیماری سختی مبتلا بود که این فرصت را از او گرفت. دخترک سال آخر زندگیاش را در خانه ی میچ سپری کرد و حضورش به ایجاد یک خانواده ی حقیقی منجر شد. او وجود پربرکتی داشت و هر روز چیزی به دیگران هدیه میکرد، حتی اگر این هدیه تنها یک لبخند بود... . |
Tags: داستان كوتاه خارجي, Foreign short story, |
|