|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
وقتی یکی از من شغلم را می پرسد، از خجالت آب می شوم، خون به صورتم می دود و رنگ به رنگ می شوم. به تته پته می افتم. من - آن هم کسی که به حفظ ظاهر و خویشتن داری معروف است - به آدم هایی که خیلی راحت می گویند «من بنا هستم» حسودیم می شود. به کتابدارها، آرایشگرها، نویسندگان و سادگی بیان آن مشاغل و به همه ی حرفه هایی که گویا هستند و نیازی به توضیح و تفسیر ندارند، رشك می برم. هربار با چنین سئوالی روبه رو می شوم، می گویم: حرفه ی من خندیدن است. خوب، عباراتی از این دست، سئوال دیگری می انگیزد «جداً از این راه نان می خوری؟» در کمال صداقت پاسخ می دهم «آری.»در واقع، از همین راه نان می خورم و جای شما خالی از سرخنده هایم هایم نانم حسابی توی روغن است. اگر از دید بازار به قضیه نگاه کنیم، تقاضا برای خنده ی من بالاست. من خوش خنده ی مجربی هستم. هیچ کس نمی تواند مثل من بخندد، و مسلماکسی هم از نکات برجسته ی هنر من برخوردار نیست.مدتها برای احتراز از توضیحات ملال آور خودم را هنرپیشه می نامیدم. از آنجا که خیلی به واقعیت علاقه دارم باید بگویم مهارت من در زمینه ی پانتومیم و سخنوری آن قدر کم است که این تغییر نام را خیلی دور از واقع می دانم. من می خندم. نه دلقكم و نه کمدین، مردم را نمی خندانم، بلکه شادی را به تصویر درمی آورم. |
Tags: مجموعه داستان ، داستان كوتاه خارجي, Foreign short story, Collection of stories |
|