|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
بیدوزوکلک یکی از چهار داستان مجموعهای به نام باران بر فراز مادرید اثر آندرس باربا، نویسندهی سرشناس اسپانیایی، است. هر یک از این داستانها به شکلی آسیبپذیر در روح انسان کندوکاو میکند: رابطهی او با عشق، مرگ، و یا والدین و فرزندانش.باربا در بیدوزوکلک دنیای زنانه را زیبا تصویر میکند: مثلث رابطهی معیوب مادر ـ دختر ـ خواهر، رابطه و حس عجیب بین دختر و پرستارِ مادر، و رابطهی دختر و همسر و فرزندانش بیهیچ کلام اضافه چنان تصویر شده که آشفتگی درونی، استیصال، عشق، و تنهاییِ تکتک این شخصیتها برای خواننده قابلدرک است.مادر کودکصفت و درهمشکستهی داستان پیشینهای طولانی در ادبیات دارد؛ هنر باربا در اینجاست که، بدون توضیح اضافی دربارهی سرگذشت مامان، شخصیتی را خلق کرده که هم لج درمیآورد و هم احساس حمایت و دلسوزی را در دل خواننده برمیانگیزد. از میان دو دختر او، یکی سخت در تکاپو است تا خلأ روحش را به هر دستاویزی پُر کند و دیگری، با اینکه طبق متر و معیارهای معمول خوشبخت است، سرگردان و گمشده است؛ به دنبال جنسی از رابطه میگردد که تمام عمر از او دریغ شده، حس نزدیکی به مادری ویرانشده، به خواهری که هم به چشم او سبکسر و پوچ میآید و هم بابت عشق مادر به او و زندگی پُرهیجانش در دل حسرتش را میخورد. او، مثل همهی انسانهای ساده و بیدوزوکلک، در میانهی راه به تمام فرصتها و روابطی نگاه میکند که از دست رفتهاند چون دغلکاری در ذاتش نبوده است.ارائهی چنین تصویر عمیقی از چند شخصیت معدود در داستانی به این کوتاهی آن را در ذهن ماندگار میکند. شاید خیلی از ما خودمان را به شکلی در بیدوزوکلک پیدا کنیم. |
Tags: داستان كوتاه خارجي, Foreign short story, |
|