|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
نمیتوان از تجربه کافهنشینی حرف زد، بیآنکه از سابقه تاریخی همزاد آن، یعنی قهوهخانه، غافل بود. قهوهخانه و کافه در ایران دو روی یک سکهای هستند که به اشتباه از یکدیگر متمایز شناخته میشوند. اگر قهوهخانهها در اوایل حیات اجتماعی خود، حوزههای عمومی در ایران زمان مشروطه بودند که روشنفکران را در دل خود جای میدادند و در آن شاعران، نویسندگان، نقاشان و روشنفکران گرد هم میآمدند و به نقد ساختار سیاسی و اجتماعی زمانه خود مینشستند، کافهها در اوایل شکلگیری خود در ایران نیز چنین مسئولیتی برعهده داشتند؛ منتهی با رنگ و لعابی تازه و به روز شده. از سوالاتی که در این کتاب مطرح میشود این است که چرا قهوهخانه، این یگانه مقر تولید هنر شفاهی و مکتب نقاشی قهوهخانهای از یاد رفته است. نویسنده با یافتههای خود در این کتاب نشان میدهد که کنش کافه و کافیشاپ رفتن آن چنان که در فرهنگ عمومی و عام کوچه و بازار انگاشته میشود، یک کنش عادی و بدیهی نیست، بلکه افراد با رفتن به کافه و کافیشاپها معانی خاصی در سر میپرورانند. تلاش او این است که ویژگیهای این معانی را برای مخاطب تشریح و تمایزات آن را نسبت به یک امر بدیهی و آشنا بیان کند. کتاب به ما میگوید که افراد کافهرو با وجود این که دلایل کلی و متمایزی برای رفتن به کافه دارند، به گونهای درصدد احیا کردن گذشته و بازسازی تصاویر خود از کافه نیز هستند. |
Tags: جامعه شناسي ، زندگي روزمره, Sociology, everyday life |
|