|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
احمد آرام در مجموعهداستان «به چشمهای هم خیره شده بودیم» به چشمهای مخاطبش خیره میشود و شوق دنبال کردن روایت را در دل و جان او زنده میکند.آنچه در «به چشمهای هم خیره شده بودیم» انتظار شما را میکشد:«فانوس»، «شبِ به یادماندنی»، «خردهروایتهای منطقهی البروج»، «راگا» و «درههای ماهزده» نام پنج داستان این کتاب هستند.احمد آرام قصهگویی تواناست که میتواند در عین حفظ یک سبک روایی منسجم که برآمده از ایدههای ویژهاش دربارهی مسئلهی «بوم» و بومینویسی است درلحظه لحظهی داستانهایش این پرسش را در ذهن خواننده زنده نگه دارد: «بعد چه شد؟»تهدیدهای ذهنی و عینیای که عنصر پیشبرندهی داستانهای آرام هستند موقعیتی ناآرام و پرتلاطم را شکل میدهند. موقعیتهایی که حتی برای لحظهای ملالزده نمیشوند.دربارهی نویسنده:احمد آرام متولد ۱۳۳۰، بوشهر، نویسنده و نمایشنامهنویس، کارشناسارشد ادبیات نمایشی، برندهی لوحتقدیر از نخستین دورهی جایزهی ادبی یلدا (۱۳۸۰)، رتبه سوم در بخش داستان کوتاه هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۸) و بهترین مجموعه داستان در سومین دوره جشن فرهنگ فارس است.احمد آرام نویسندهای بوشهری است که جهانی میاندیشد و مینویسد و البته آشکارا به این موضوع واقف است که جهان همینجاست: همین بوشهر، همین دریا و همین کوچههایش. او کوچهها و دریا را جهانی نوشته و مینویسد.برشی از کتاب:من هر شب به اینجا میآم تا غیب شم. باور کنین بسیار کیف داره؛ انگار در هوای سرد پاییزی دوش آب گرم بگیرین. باور کنین به جاهایی قدم میذارین که هیچوقت باورتون نخواهد شد. جایی پُراز هزارتوهای رنگارنگ؛ لبریز از موسیقی و آواز آسمانی، با اطعمهواشربه و آخر کار، خوردن بهترین سوپ دنیا؛ سوپ اردک؛ سوپی که از هفت گیاه جادویی درست میکنن و مزهی بهشت میده. شما بدون هیچ مانعی به بهشت میرین. میدونین اسم این عملیات سوپ اردکه؟از دیگر آثار احمد آرام که در نشر نیماژ منتشر شده است میتوان به رمان «باغ استخوانهای نمور» و مجموعهداستان «بیدار نشدن در ساعت نمیدانم چند» اشاره کرد. |
Tags: مجموعه داستان ايراني ، داستانهاي كوتاه فارسي, Collection of Iranian stories, Persian short stories |
|