|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
این کتاب دربارهی خیلی چیزهاست. بیشتر دربارهی عشق است. بهطور اختصاصیتر دربارهی این است که وقتی عشق به مشکل میخورد، چه پیش میآید.آیین هندو دو خدا دارد: شیوا و کالی. شیوا خدای خلقکردن و کالی خدای نابودی است. آنها با هم متحدند. هیچیک نمیتوانند بدون دیگری زندگی کنند. درست مثل خدایان خیر و شر در مسیحیت. خوب و بد. بین آنها تعادلی وجود دارد. سلبی دربارهی کالی مینویسد. او از تاریکی سخن میگوید.در این تاریکی است که سلبی چراغش را روشن میکند و بهدنبال انسانیت میگردد. او همان الماس کوچک، اما گرانبهای عشق را که در دنیای بدیها گم شده، عزیز میشمارد و با سوقدادن ما بهسمت آن، همهچیز را برملا میکند: زیبایی و تکبر ما، قدرت و ضعف ما. او چیزهایی را به ما نشان میدهد که ما را به کارکردن و نفرتداشتن و عشقورزیدن وامیدارند. او معنای انسانبودن را فاش میکند.من باید فیلم این رمان را میساختم؛ چراکه کلمات کتاب سوزاننده بودند. مثل طناب دار مأمور اعدام، کلمات کتاب گلوی آدم را با طناب میسوزاندند و با خود به زیر زیرزمینی میکشاندند که ما انسانها در زیر جهنم ساختهایم. چرا این کار را میکنیم؟ چون انتخاب کردهایم بهجای زندگی در واقعیت، در رؤیا زندگی کنیم.این کتاب را هرگز فراموش نخواهید کرد.درن_آرنفسکی |
Tags: رمان خارجي ، داستانهاي آمريكايي, Foreign novels, American stories |
|