|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
نه... تمام آنچه رخ داده بود، در تمام تاریکی شب پیش رویم بود، چشم هایم را مالیدم و باز از ورای لایه خاکستری فضای اتاق نسرین، درون اتاقش را کاویدم. زن بیچاره در خانه خودش بود. او تمام شب رو به رویم نشسته بود. در تاریکی اتاقش پنهان شده، مرا می دید و با من حرف میزد. از حال رفتم، روی صندلی افتادم و مات و مبهوت به تن افتاده نسرین روی صندلی راحتی، جلوی پنجره، با سری رها شده و گیسوان سیاه و و پر پیچ و تاب ریخته روی صورتش خیره ماندم. |
Tags: Persian stories, novels, short stories |
|