|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
در بخشی از کتاب می خوانیم: بخواب هلیا، دیر است دود دیدگانت را آزار می دهد دیگر نگاه هیچکس بخار پنجرهات را پاک نخواهد کرد دیگر هیچکس از خیابان خالی کنار خانه تو نخواهد گذشت چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگها رویای عابری را که از آن سوی باغهای نارنج میگذرد پاره میکنند شب از من خالی است هلیا گلهای سرخ میخک، مهمان رومیزی طلایی رنگ اتاق تو هستند؛ اما گل های اطلسی، شیپورهای کوچک کودکان عابر در جستوجوی پارههای یک رویا ذهن فرسودهاش را میکاود قماربازها تا صبح بیدار خواهند نشست و دود، دیدگانت را آزار خواهد داد آنها که تا سپید صبح بیدار مینشینند ستایشگران بیداری نیستند رهگذر پارههای تصورش را نمییابد و به خود میگوید که به همهچیز می شود اندیشید و سگها را نفرین می کند نفرین پیامآور درماندگی است و دشنام برای او برادری است حقیر |
Tags: Audiobook, Iranian literature |
|