|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
پرفروش ترين رمان سال 2015 بخشى از كتاب: قطار رد شد. صدايي از پشت سرم شنيدم و آنا را ديدم که از اتاق بيرون مي آيد. به سرعت به طرف ما دويد، وقتي کنار او رسيد زانو زد و دست هايش را روي گلوي تام گذاشت. تام هنوز نگاهي حاکي از هراس و درد را در چهره اش داشت. خواستم به او بگويم، نه فايده اي ندارد حالا ديگر نمي تواني به او کمک کني، اما بعد فهميدم که سعي نداشت جلوي خونريزي را بگيرد. مي خواست مطمئن بشود. فنر در بطري بازکن را پيچاند و بيشتر و بيشتر در گلويش فرو برد و در تمام مدت آرام آرام با او صحبت مي کرد. نمي توانستم بشنوم که چه مي گفت |
Tags: Foreign novel |
|