|
|
Book's
Description:
tion] |
|
|
کتاب رمان لیلای من به قلم لیلا رضایی به روایت زندگی دختری میپردازد که مادرش را به خاطر بیماری قلبی از دست داده است. پدر لیلا حاضر به پرداخت هزینهی عمل مادرش نشد، و لیلا ماند و پدری نامهربان…! اما…
در بخشی از کتاب رمان لیلای من میخوانیم:
لیلا گفت:
نه، منحرف نشدیم، قصدم این بود که شما رو با طبقه خودم آشنا کنم. گفتم مادرم پاییز سال گذشته فوت کرد و راحت شد نه از دنیای کمبودهای مادی، چرا که همیشه صبورانه آنها را تحمل کرده بود، از دست بدخلقیها و خشونتهای مردی راحت شد که هیچگاه در چهره یک همسر کامل برای او و یک پدر نمونه برای فرزاندانش ظاهر نشد یاشار گفت:
– هیچ چیز در دنیای اطراف ما صد در صد تکامل یافته نیست ما انسانها هم نقصها و معایبی داریم، قبول دارید؟
لیلا گفت:
قبول دارم، اما هیچکس هم به اندازه پدر من معیوب نیست. نه از نظر جسمانی، شاید توی دلتان مرا مواخذه کنید که درباره پدرم اینطور صحبت میکنم اما واقعا چهره واقعیش را به تصویر میکشم، همه اهل محل میشناسنش نه به خوشنامی.
یک مرد خشن و فوقالعاده بیرحم که گاه صدای فحاشیهایش تمام کوچه را پر میکند. یک خواربار فروشی کوچک هم سر همان کوچهمان دارد که هر روز حتی روزهایی که میداند صدای داد و هوارهایش را همه محل شنیدهاند با افتخار تمام در آن حاضر میشود و با چهرهای اخمآلود مشتریانش را راه میاندازد. |
Tags: story persian farsi literature story fiction adabi adabiyat gheseh dastan roman ادبيات فارسي پارسي ادب داستان قصه رمان ادبي داستاني |
|